وب سایت رسمی رضاقاسمی
دل بارونی من واسه تو بهاری میشه واسه نقاشی چهره ت یه کمی قناری میشه چقده زندگی زیباست باهمون حس ترانه چقده بندگی پیداست باهمون حس ترانه می ناز سلام من به اون روزا به اون روزای بی روزی چرا احساس می کردم همون روزا رو می سوزی تموم لحظه های من باتصویر توآرومه چه احساس قشنگیه مثه دستای تو میمونه می ناز خیلی وقته حس من بی ترانه نمی خونه بی تو رو بوم حادثه حتی یه بار نمی مونه خیلی وقته حس من پروازتو نمی بینه شبیه خاطره ست دستاتو هرگز نمی بینه می ناز چقدر دوریت برام سخته تو فکر بارون می مونم تموم خسته گی هامو وقتی شکستی منو تو نشکن بیراهه رفتی دلم رو نشکن وقتی شکستی منو نگاه کن نه از نگاهت غمو صدا کن وقتی شکستی برام تو بشکن دلم رو ول کن غرور و نشکن وقتی شکستی ازم جداشو برو به سمتی دیوونه پاشو وقتی شکستی حسم نکن تو این درد بی عشق لمسم نکن تو می ناز چی شد شبهای عاشق بودنت رفت می ناز چه حقیرانه بود نگاه اخرت می ناز دریغ احساسم می ناز بذاردستای یه عاشق می ناز شدم تصویر توخالی می ناز دیروز قد من دریا شدی مگه میشه تنم باشه به تو تکیه می کنم می ناز تو ازمن هیچی نمی دونی وقثی شقایق زندگی کرد تو تنها دلیل بودنی پنجره ها داد میزنن تا همیشه نفس ندارم حالا که داری میری برو دلتو برداروازخونه برو نمیخوام حست برام همیشه باشه وقتی نیستی پیشه من تنگ تو باشه وقتی اومدی تورندگیم واسم یهو نفس شدی با همه قشنگیات گفته بودی عوض شدی یه روزی اومدی پیشم گفتی میخوام از پیشت برم حالا چه وقته رفتنه نگفتی از دلت برم عاشق روزای عشقم میدونی حسه یه عاشق وقتی خیسه می نویسه وقتی تقدیر من وتو دور ازهم بودنه وقتی آرزوی من وتو دور ازهم نبودنه حالا که فاصله افتاده میون من وتو دیگه حتی نمیشه خط گذاشت رو این دل تو فقط یه جمله رو میگم من به تو قدرخودت رو بدون ای گل زیبا این رو هدیه میکنم من به تو می ناز وقتی که تو آغوش تو دنیا روباور میکنم به گرمای دستای تو روزامو ازسر میکنم وقتی که اون لحظه گذشت اشکای من جاری شدند یاد تو و چشمای تو بغض دلم رویکجا شکست دستامو کردم رو به آسمون واسه تو کردم دعا خواستم که از اعماق وجود هیچ وقت تو نشکنی ای یاس کبود می ناز آرزوی من توهستی کاشکی کنارم می نشستی تو آخرین آلبوم عکسی بهترین واژه برام تو هستی می ناز دقیقه ها میگذرندو می ناز توبه اندازه کویر دلت زیبا نیست می ناز یه روز تو ساحل چشات موجارو پریشون می کنم واسه رسیدنش به تو دنیا رو عاشق می کنم یه روز که دریای دلم ازترس موجات بشکنه میام تو دریا غرق می شم شاید دردمن دوا بشه ترانه سرا : می ناز (رضاقاسمی) وقتی گلت بهار میشه دوستان عزیز ممنون میشم اگه این اشعار رو کپی برمیدارند فقط واسه خودشون نگه دارند چون به امید خدا در حال چاپشون هستم برای کتابم باز هم ممنونم از لطف بی ردیغ وقتی غمت برای من شده یه ابر باورنی وقتی نگاه عاشقت به دل نمی زنه صابونی کاشکی یه روز باهم دیگه سوار قایق می شدیم
دور از نگاه آدما هر دومون عاشق می شدیم کاش آسمون با وسعتش تو دستامون جا می گرفت گل سرخ دلمون کاش بوی دریا می گرفت کاش تو هوای عاشقی لیلی و مجنون می شدیم . باد که تو دریا می وزید با هم پریشون می شدیم کاشکی یه ماهی قشنگ برای ما فال می گرفت برامون از فرشته ها امانتی بال می گرفت با بال اون فرشته ها تو آسمون پر می زدیم تا شهر بی ستاره ها به آرومی پر می زدیم
همش دارم بهونه میگیرم
واسه اروم شدنم بازم
دارم خاطره ها رو می بینم
شبا با گفتن عشقم
به یادت خواب می گیرم
می ناز
انگاری بارون میزنه
روتو با چتر پر میکنم
انگاری قلبم میزنه
تجسم خاطره ای
از پشت ابرا میشینه
تو اوج غریبه بودنت
خیس بودن نمی بینه
می ناز
به باد حسرتی رفته
چه شباهی به صبح کردم
بی تو ازدست من رفته
غرور لعنتی چاشو
به پای عشق من داده
تموم دلخوشی هامو
چه کاری دست من داده
می ناز
چی شد دریای عشقت بی هدف ماند
برای دیدار صنوبر
چی شد دستای جهانت بی هدف رفت
گلم عمرم جونیم رو ربودی
برای زندگیم خطی نشوندی
مگه عشق زمونه کمترینه
مگه دستت بی تیروکمونه
همین قلب رئوفت بهترینه
نگات ازصدتا عاشق بهترینه
بیا عشقم نگاه آخرم باش
نرو نگذار ندیده یادمن باش
پشت کدوم پلکی تورو پیدا کنم
پشت کدوم حصارسنگی نگات
بی دست وپا بگو تاکی صدات کنم
تو حسم کن
بیا و این بار
تو لمسم کن
چه میشد کرد
تواین خونه
چه میشد دید
تواین دنیا
منو احساس خوبی هست
ازاین تشویش ازاین رویا
مثه موجی پریشونم
تواین دریای طوفانی
نه میشه حس خوبی داشت
من از دست گریزونم
روسرت همیشه باشه
مگه میشه یه پرنده
ازنفس افتاده باشه
تیر عشق تو همیشه
توی قلبم من نشسته
چه روزای خوبی داشتیم
بی تو بودنم نمیشه
همیشه توفکرم این بود
ازت انتقام بگیرم
ازهمه ی بدیهات
برم ویه جا بمیرم
منوهیچکس نمی بینه
منو بااین همه دردام
چراهیچکس نمی فهمه
مگه جرمم برات چی بود
که تو طافت نیاوردی
مثه طوفان سردرگم
یهو تو جوش آوردی
کلافم از دوچشمونت
بذار راحت بمونم من
نمیخوام تلخی راهو
بذاری تو به پای من
چه میدونستم این روزا
دلم درگیر چشماته
نمی دونستم این دریا
توفکر غرق دستاته
خدامیدونه من هرگز
به جز عشقت نمیخواستم
تواین روزای سردرگم
فقط دستاتومیخواستم
میشه بازم بیای پیشم
بگی عاشقم هستی
نمیشه تکراری شه
توکه آخرین نیستی
می ناز
بهتر از من چرا فردا شدی
مثله من تودیگه نیستی
بیخودی نیست که تنها شدی
یادمه از برف وبارون
سرما میگرفتی
یادمه از وحشت شب
تودیگه سیما میگرفتی
باشه امروز کارمن
درتو خلاصه گشته
باشه فردا رو میدم
به امیدی که دیگه برنگشته
می ناز
به دور از تو تنی خسته
مگه میشه نباشه دل
بریدن ازتو خیلی سخته
چه شبهای تلاشم بود
که تو آروم بگیری عشقم
چه روزای صدایم بود
که تو داغون نشی عشقم
تپش های نگاه تو
منو تردید می ساخت
نمی دونی تواین باور
دلم تنها تورو
تقدیرمی خواست
می ناز
پای حرفات می مونم
به تو فکر میکنم
جای چشمات می خونم
چه شعر قشنگیه
ترانه خوندن نگات
چه حسه تازه ای
داده به من اون رویاهات
تازه دارم باور میشه
عاشق شدن گریه هات
چرا اینجور تو می خونی
مگه من کنار تو نبودم
مگه با خنده هات ,
توباور تو نبودم
چی شد اون عشق توخالی
کجاست رویای تنهایی
منو کشتی تو باکارات
زدی دست زمونه رو برباد
می خوام پیشت نباشم یه دم
برم ساکت شم از دردم
می ناز
همیشه تو را نفس داشت
تورو تو بغض سینه
بهتر از قفس داشت
همیشه یادم می مونه
بازی سرخ نگاشو
رود خوش رنگ چشاشو
سبزی اون گون هاشو
حالا که دستای دنیا
اونو تو دستش گرفته
مثل موج بارون
باتمام سختیش گرفته
حتی یک نفس نیست
که دمو ازش بگیره
حتی یک سبدنیست
واسه اون سبزی بچینه
توخودت بگو به تقدیر
خستگی این روزگارو
چطوری میشه به تن کرد
کاغذ خرده به کامو
من همیشه رنجم نبوده
باسبد سینه بکارم
یاکه بارون نگاش شم
واسه اون گلی بیارم
دیگه طافتم نیست
دیگه من آخر کارم
واسه بارونی شدنم
خدا میدونه بتونم طاقت بیارم
می ناز
تو همیشه توفکرمی
تو واسم یه جون پناهی
تو واسم یه آدمی
تو هجوم سرد این نفس
توبهترین بهونمی
تو عزیزی مهربونی
تو دلیل خوندنی
می ناز
اسم توروفریاد میزنن
ازلابلای جیروجیر
دلتنگیشونو فریاد میزنن
ماکه نمیدونیم چیه
عاشق کیه
روزای عمرمون میرن
بی دست وپا میشن
ازیاد میرن
دراخرین ساعات عمر
می فهمیم از تنگ بلور
می ناز
وقتی شکستی دوم بیارم
می ناز
وقتی عشقتو نوشتم
وقتی اسم تو
حک شده رو طاقچه دلم
جای تیشه فرهاد و ببین
غم شکست شیرین رو ببین
مگه میشه دلت برام تنگ نشه
مگه میشه گریه ت برم سنگ نشه
اینارو گفتم بدونی گل نازنین من
عشق تو همیشه مونده
توبهترین سکوت این دل من
می ناز
وقتی اشکای طلایی قطره میشه رو گونه می نویسه
می ناز
عشق تو رو توشه میدند
به دست باورن زده ام
یه گلی رو هدیه میدند
اما حیفه که اینجا
تنها بشند اشکای خیس من
قدر یک لحظه تپیدن اینجا نیست
تو به اندازه ماه نور نداری
قدر خویش که دلت پیدا نیست
تو به اندازه خورشید که فروزان نیستی
من به اندازه تو گریه کنم پیدا نیست
من وماه جمله دراین ابیاتیم
تو خود گواهی که دلت اینجا نیست
نگات چه بی وفا میشه
وقتی که تو هرنفسم
ترانه هام بارونی میشه
وقتی نگاه ادما یه رنگیه مثل صدف
وقتی که اون صدف میشه
حبس توی این قفس
وقتی صدام برای تو
ناز و تنعم نداره
اون شبای رفتنو
همیشه یادم میاره
ترانه سرا : می ناز (رضاقاسمی)
Power By:
Reza Ghasemi |